پسمری و خونه آتاجون
از وقتی اومدیم تبریز با پسمری وقت نکردم وبلاگ پسمرم رو آپ کنم.پسمری ببخشید بس که شیطونی میکنی وقت نمیکنم به کاره دیگه ای برسم.قربونت برم. پسمر گلی از همون روزهای اولی که اومده بودیم خیلی احساسه راحتی میکرد آخه خیلی نی نی بودیم رفته بودیم تبریز حالا که یه کم عاقل تر شده بود (ماشالا) تازه آناجون ،آتاجون، خاله و دایی جونی رو میدید از نزدیک، ولی اصلا غریبی نکرد،برعکس از همون اول بغل تک تکشون میرفت و ناز میکرد براشون.چند ساعت اول که سوار روروئکش شد و یه گشتی تو خونه زد و همه جا رو سرک کشید. دست درازی کرد به همه وسیله ها،اینجا که همه ذوق پسمری میکردن کیف میکرد و بدو بدویی میکرد تو پذیرایی بیا و ببین.قربونش برم . ...
نویسنده :
مامان پری
13:11